اگر مثل من یک نرد به تمام معنا هستی، شک نکن و این کتاب رو بخون، اما اگر در عین حال مقداری هم به سلیقه و پیشنهاد من شک داری، بذار برات توضیح بدم که چرا فقط روزهایی که می نویسم رو باید خوند! 👀
جستار روایی چیه؟
رویا پورآذر، دبیر ترجمه ی نشر اطراف در ابتدای این کتاب ما رو با ذات َ جستار روایی آشنا می کنه:«جستار روایی متنی غیر داستانی است که سبکی دلنشین، ساختاری ظاهرا ولنگار، چاشنی طنزی ظریف و گاهی لحنی شبیه زبان شفاهی دارد و با استفاده از داستان یا ساختار داستانی، روایت نویسنده از موضوعی نامتعارف یا مبحثی که کمتر به آن پرداخته شده را ارائه می دهد.»
برای من خوندن این کتاب شبیه یک بعدازظهر نشینی ِ مطلوب با نویسنده ی خوش مشربی بود که دوست داشت درباره ی نوشتن صحبت کنه. ما با هم چای خوردیم و نرم نرم کم شدن نور آفتاب رو تماشا کردیم و در عین حال درباره ی نوشتن، مخلوط شدنش با زندگی واقعی نویسنده، تنبلی ، نویسنده ها و به اشباع رسیدن برای کتاب خواندن حرف زدیم! متن کتاب بسیار نرم و خوش خوان بود اما در عین حال آدم رو به فکر کردن وا میداشت. این کتاب از اون کتابهاییه که مدام دلت می خواد ببندیش و به افق خیره بشی و به جملاتی که همین الان خوندی فکر کنی.
ساختار کتاب ِ فقط روزهایی که می نویسم
کتاب یک پیش گفتار داره که هدفش آشنا کردن ما با «جستارهای روایی» است. این متن مخصوصا به درد کسانی می خوره که اولین باره میخوان جستارخوانی رو تجربه کنن و کمک میکنه بدونیم دقیقا باید چه انتظاری از کتاب داشته باشیم. بعد از پیش گفتار نوبت میرسه به سخن مترجم که ما رو با نویسنده ی اصلی یعنی آرتور کریستال آشنا می کنه. یک متن چهار صفحه ای خلاصه که اصلا حوصله سربر نیست و اگر تا حالا اسم کریستال رو نشنیده باشی کمکت میکنه بتونی تصوری از خلق کننده ی کتاب پیدا کنی.
در نهایت نوبت میرسه به متن اصلی کتاب: پنج جستار روایی درباره ی نوشتن و خواندن! بدون اینکه بخوام چیزی از محتوا رو فاش بکنم یا لذت کشف ِ ایده های نویسنده رو ازتون بگیرم، بذارید خیلی خلاصه موضوع این پنج جستار رو بهتون بگم:
- سخنگوی تنبل ها ⬅️ درباره ی اینکه آیا نویسندگی شغل ِ تنبل هاست؟! این جستار طنز جالبی داره.
- آیا دعوای داستان ادبی و داستان ژانر رو به پایان است؟ ⬅️ نویسنده سعی میکنه مرز بین کتابهای فاخر و کتابهای پرفروش رو کشف کنه.
- چرا بهتر است خالق متون محبوبمان را نبینیم؟ ⬅️ نویسنده ای که توی مصاحبه ی تلویزیونی می بینیم با نویسنده ای کت هنگام غرق شدن در کتاب تجسم می کنیم چقدر فرق دارن؟
- زندگی و نویسندگی ⬅️ چرا زندگی و حرفه ی نویسندگی از هم جدا نیست؟
- دیگر کتاب نمی خوانم ⬅️ آیا قراره یک روز از کتاب خوندن احساس اشباع بکنیم؟
اگر دوستی داشته باشم که بدونم مثل خودم دیوانه وار از کتاب خوندن لذت میبره، حتما این کتاب رو براش هدیه می برم! این معرفی هم هدیه ی من بود به تو. امیدوارم کمکت کنه برای انتخاب. و اگر انتخاب کردی که کتاب رو بخونی، مثل من از خوندنش لذت ببری!
اگر حرفی درباره ی کتاب داری توی کامنتها منتظرت هستم!
این کتاب رو من چند روز پیش خوندم. به شدت احساس همدلی کردم با نویسنده اش. الخصوص اون بخشی که می گفت از یک جای به بعد دیگه داستان تازه ای وجود نداره و ما همه چیز رو خوندیم. کمی هم برام ترسناک بود، اینکه کتاب خوندن از یک جای به بعد از زندگی محو بشه باعث میشه بترسم از اینکه قراره بخشی از زندگیم رو، بخش مهمی ازش رو از دست بدم.
فکر میکنم باید به فکر راه چاره باشم چون دوست ندارم درگیر همچین چیزی بشم.
ممنونم که معرفیش کردی، باعث شد دیدگاه تازه ای به نویسندگی و نویسنده بودن پیدا کنم.